باز گشت طالبان پاسخی مشت آهنین در برابر دزدان مافیایی کابل و واشنگتن
نویسنده : مهرالدین مشید نویسنده : مهرالدین مشید

قسمت دوم

حامد کرزی می خواهد ناتوانی ها، ضعف ها و به گفتۀ ویکی لیکس بی نظمی های خویش را با الزام آوردن بر امریکایی ها جیران نماید و به این وسیله به مردم  افغانستان دوستی خود را به نمایش بگذارد . در حالیکه او دغدغه یی برای آسوده گی و رفای مردم ندارد ؛ زیرا او اگر اندکی چنین چیزی را میداشت ، اندکی از سیاست های مصلحتی و فاسد پرورانۀ خویش را کنار میگذاشت و با جابجایی افراد پاک و پرهیزگار مردم افغانستان را از چنگال گرگان درندۀ خود رهایی می بخشید . این در حالی است که بزرگترین شاهکار اداری او طی نه سال گذشته جابجایی و تعویض  افرادی معین ومعلوم الحال در پست های بلند دولتی بوده که در فساد و دست فشردن قاچاقبران  و سایر تباه کاران دست بالا داشته اند . کرزی در شکار حریفان و آلوده ساختن افراد به قدرت نبوغ و مهارت استثنایی دارد تا با معتاد گردانیدن آنان به قدرت تیغ از دمار شخصیت شان برآورده ، لحظاتی با تماشای دهن کجی ها و چاپلوسی های آنان نفس های تازه را برای ادامۀ قدرت تازه نموده و به دام افتادن آنان را مورد استهزا و تمسخر قرار بدهد .  شاید لحظاتی خوش تر از این که برآورندۀ کام قدرتش است ، در موج سنگین دشواری هایی که در داخل و بیرون از کشور به آن رو به رو است ، به سراغش نیاید . شاهکار دیگر او مانور خطرناکی بوده که فقط توانسته است  ، حریفان پر حرف و کم عم خویش را با دادن مقامی به زانو در آورده و مهر سکوت را بر لب هایشان بگذارد . او نبوغی بیشتر برای  تشخیص و درک ذوق رقبای سیاسی خود مهارت و نبوغ خاصی داشته و آنان را پس از درک ضعف شان به بسیار ساده گی در جال قدرت  افگنده است . چقدر برایش لذت بخش خواهد بود ، زمانیکه از دهان این گونه افراد سخنانی به عکس موضع قبلی شان به نفع خود می شنود و شاید به گفتۀ ویکی لیکس هوشیاری اش هم در همین باشد . این مانور اداری – سیاسی او طی نه سال تحت رهبری جمعی از فاسد ترین و تباهکار ترین افراد تیغ از دمار مردم افغانستان بیرون آورده است .

 افشای اسناد ویکی لیکس به گونۀ خوبی حکومت کرزی را به تصویر کشیده است که تمامی وزارای او را به استثنای آصف رحیمی وزیر زراعت فاسد و بی کفایت  خوانده است . این بی کفایتی چنان بر او غلبه کرده است که حتا از انکار ملاقات رویا رویی اوباما هم به گفتۀ سخنگویش ابراز غمگینی نمی نماید و شاید هم از آن به نحوی تفسیر بی پروایی نسبت به امریکا نماید .

در این حال یک کارمند بیجارۀ دولتی  ملطفت می شود که تمامی جنایت کاران خود را  زیر چتر مصؤونیت مقامات بلند پایه یافته اند ، هر آن برای فساد گستری و خون آشامی دست های خود را یک متر عمیق تر بر حلقوم مردم فرو می برند ؛ زیرا این کارمند میداند که او تنها مقام های بالایی را نبافته ؛ بلکه به گونۀ زنجیری تمامی دست و پای تمامی مقامات را از فرماندۀ پولیس گرفته تا مسؤولین جنایی با پول های خود بسته است ، سارنوال و  قاضی را از قبل خریده ، بر دهنش مهر سکوت نهاده ، هر نوع جنایت را بر خود قانونی تلقلی میدارد ؛ زیرا برائت خویش را در سرانگشت خیانتبار پولیس ، سارنوالی و قاضی حتمی میداند . به همین گونه در یک چشمی دیگر حاجب را راشی تر از قاضی ، دربان را راشی تر از وزیر و معین  ، پهره دار را چابک  دست تر از مقام ارشد در حق سکوت گیری ، شخص مخصوص یا سکر تر را چالاک و تر دست تر از از دربان و خانه سامان را رند تر از هر کدام می یابد ؛ بویژه خانه سامان هایی   که به قول خود شان دهها وزیر را کهنه کرده اند ، در این گونه معامله ها از هر کسی دست بالاتر دارند و رندانه تر عمل مینمایند . این کارمند بیچاره که با یک نگاه همه کارمندان دولتی را به گونه یی  "سر و پای یک کرباس" می یابد ، خویش را در اندرون این کرباس برائت یافته از هر کدام به حساب می آرود ؛ زیرا او با گرفتن حد اقلی از رشوت خویش را در میان جمعی از قاسدین گیرندۀ "کلان بسته های دالری" مستحق ترین و روی سفید ترین همه تلقی نموده و حتا بر خود فخر و مباهات هم میدارد  ؛ زیرا او فکر میکند که در نهایت ناچاری به گرفتن رشوت رو آورده و بعید نیست که آنرا در آیۀ " یک مسلمان گوشت  خوک را به اندازه یی حق خوردن دارد که از پا نیفتد "توجیه هم نماید و شاید هم خود را به این قناعت بدهد که  این رشوت دربرار رشوت خواران دارنده گان ویلا های  شیرپور ، جمیرا و جا های دیگر خیلی اندک و غیر قابل محاسبه است .

بر افتخارات او زمانی افروده می شود که ویکی لیکس دست از آستین امریکا کشیده و از یلتد گوی سویدن به بیرحمانه ترین حالی دست به افشا گری زده و می نویسد :

معاون کرزی 52  ملیون دالر را در به بهانۀ یک سفر رسمی با خود به دوبی منتقل نمود یا برادرش در جمیرای خلیج خانه یی به قیمت گزاف از پول های باد آورده ، بدست آورده است . یا اینکه سخن تحویلدار محبوس وزارت حچ و اوقاف را از طریق رسانه ها می شنود که به قاضی گفته بود : این پول ها را ازمن نپرسید ،  این پول ها را از جناب "چکری" و آقای "خلیلی"معاون حامد کرزی بپرسید که  این همه را  چه کردند. اما حرف او را کسی نشنید و محکوم به هفت سال زندان گردید . به عکس  چکری و خلیلی را کسی مورد باز پرس قرار نداد .

یا اینکه در سند دیگری آمده است ، کرزی شماری قاچاقبران و مجرمان خطرناک را از زندان آزاد کرده است . در این سند یک دپلومات امریکایی کرزی را متهم کرده که به رغم مخالفت امریکایی ها کرزی چند نفر را که این سایت از آنان به عنوان قاچاقبران مواد مخدر و مجرمان خطرناک یاد کرده است ، آزاد کرده است.

از همین رو است که امریکایی ها به گفتۀ سایت ویکی لیکس (7) او را شخصی “ضعیف که دچار مالیخولیاست” توصیف کرده  است و از او بحیث شخصی احساساتی یاد کرده اند که خیلی زود زیر تاثیر سخنان دیگران قرار میگیرد و با مسایل احساساتی بر خورد مینماید ؛  زیرا او برای بخشیدن جنایت کاران دست باز و فراخی دارد . چنانکه در سندی از این سایت (8) آمده است که کرزی پنج پلیس را که با صد ها کیلوگرام هیرویین باز داشت شده بودند ، بخشیده و امر آزادی آنان را از زندان صادر کرده است. این سایت مشخص نکرده که این اشخاص چه کسانی هستند ، اما نوشته است که این افراد وابسته به دو تن از شخصیت های با نفوذی هستند که در دوران جنگ های میان گروهی کشته شده اند .

این کارمند بیچاره با خواندن این تاراج های بی پرسان و حاتم بخشی های ظالمانه به کلی حیران و سرگشته "هک و پک" گردیده و ناموجه هم  نیست که سنگ وطن دوستی را بر سینه بکوبد که با این همه  چپاول های کلان به حد اقل زنده گی حیات خویش را سپری مینماید . او در یک  چشم انداز دیگر جهان را از عینک ویکی لیکس به تماشا گرفته و تصویری را که برای رییس  جمهورش داده است ،  به تماشا گرفته و با خود بگوید : بی مورد نیست که این سایت کرزی را شخص ضعیف خوانده است که توان ادارۀ افغانستان را نداشته و چنان در احساسات غرق است که هر نوع زشتی و خوبی را قربانی احساسات خود نموده است . کارش به مصلحت بینی های مرگ آور کشیده و ضعف دولت و نبود حاکمیت ملی و مرکزی و شتاب او برای صلح سبب شد که پای ملا اختر جعلی  به میان آید  . در این بزرگ بخشی ها مقامات امریکایی هم او را کمک کرده اند و چشم های خویش را برای پنهان کردن قاچاقبران نیز بسته اند و حتا از تماس با آنان را حز مصلحت های سیاسی خود دانسته اند . این تماس ها را تا سطح احمدولی کرزی این "پادشاۀ مواد مخدر" قندهار به پیش برده اند . چنانکه ویکی لیکس (9)آمده که مقامات امریکایی دو بار با احمد ولی کرزی در قندهار ملاقات کرده اند که هر دوطرف به نحوی از اظهار سخنان خویش بر یکدیگر خود داری کرده اند . ویکی لیکس از ملاقات او با مقامات امریکایی در ماۀ فبروری سخن گفته که فریب آلود بوده است ، زیرا امریکایی ها  او را بحیث یک قاچاقبر مواد مخدر می شناسند و اما در این اواخر کوشیده اند تا رابطۀ خود را با وی حفظ نمایند ؛ زیرا او رییس شورای ولایتی و شخص مقتدری در قندهار است . این در حالی است که کارل ایکنبری (10)، سفیر امریکا در کابل خاطر نشان کرده  بود که احمد ولی کرزی ، برادر حامد کرزی، در قاچاق مواد مخدر به شدت فعالیت دارد  .

امریکایی ها در موارد مختلفی در فساد کرزی را یاری کرده اند که به اصطلاح سر جوال را با مقامات بلند پایۀ دولتی آن نیز گرفته اند . چنانکه در ویکی لیکس (11)آمده است : احمد ضیا مسعود 52  ملیون دالر را با خود به دوبی برده بود که بوسیلۀ پولیس گرفته شده بود ؛ اما از اثر مداخلۀ امریکا دوباره برای او سپرده شد . مقامات مواد مخدر امریکا این پول را کشف کرده بودند .

هم چنین این سایت (12)افشا کرده است که این رویداد  سال گذشته هنگام دیدار او از امارات متحدۀ  عربی رخ داده است . گرچه دفتر معاون ریاست جمهوری اسبق افغانستان این اداعا ها را به شدت رد کرده بود و اکنون هم وی از لوی سارنوالی خواست تا در مورد تحقیقات جدی کند و از وزارت امور خارجه افغانستان تقاضا کرد تا از سفارت امارات متحده مقیم کابل در مورد توضیحات بخواهد و نتیجه را به مردم افغانستان اعلان کند ؛ اما او (**)در یک کنفرانس مطبوعاتی انتقال مخفی 52 ملیون دالر به دوبی را رد کرد و آنرا توطیه یی بر ضد خود خواند . از مدعی العموم افغانستان خواهان تحقیق روی این موضوع گردیده و خواهان جبران خسارۀ مادی و معنوی از کسانی گردید که به تهیۀ گزارش و نشر این خبر پرداخته اند . این گزارش از سفارت امریکا به پنتاگون فرستاده شده است . ویکی لیکس در جمع 250 هزار اسناد محرم امریکا به افشای آن پرداخته است . کرزی هم این موضوع را رد کرده و گفت که 52 ملیون دالر اضافه تر از هفت بکس میگردد که انتقال آن ناممکن است .

تلویزیون آریانا (13) در امریکا نیز در آنزمان به  پخش این خبرچنین پرداخت : معاون رییس جمهور کرزی احمدضیا مسعود همراه با رییس پارلمان محمد یونس قانونی در میدان هوایی دبی همراه با چند ملیون دالر امریکایی وقاچاق الماس گرفتار گردیده اند که بعد تر در رسانه های داخلی و خارجی نیز بازتاب یافت .

بدون تردید دست مقامات در کابل هم در عقب این رخداد موجود بوده است ؛ زیرا به گفته ویکی لیکس دولت کابل برای به اصطلاح "لک" بخشی ها از به اصطلاح "کیسۀ  خلیفه" از جمله سرآمد روزگار خود است و از همین رو مقام نیابت را در فساد گستری در جهان دارد . دلیلش آشکار است که رییس جمهور آن برای بخشیدن مجرمان خطرناک شهرت بسزا دارد  . چنانکه ویکی لیکس (14)افشا کرده است که کرزی شماری قاچاقبران و مجرمان خطرناک را از زندان آزاد کرده است . در این سند یک دپلومات امریکایی فرانسس کارادان سفیر سابق امریکا در افغانستان کرزی را متهم کرده که به رغم مخالفت امریکایی ها کرزی چند نفر را که این سایت از آنان به عنوان قاچاقبران مواد مخدر و مجرمان خطرناک یاد کرده است ، آزاد کرده است .  فرزند یک تاجر را که در قاچاق مواد مخدر دست داشت ، نیز از   جملۀ این رها شده گان دانسته است  .  ملا امین الله مشهور به ملا منصور جعلی یکی از آنان است .

کرزی کارنامه های بزرگتر از این  را هم از خود به یادگار مانده است . چه رسد به این که سر کلافۀ اتهامات وارده بر برادرانش احمد ولی کرزی و محمود کرزی گشوده شود و اندکی از گزارش های رسانه های جهانی در مورد آنان یاد آوری گردد .

چنانکه روزنامه نگار فایننشل تایمزنوشته است (15) : احمدولی کرزی  در قاچاق مواد مخدر دست دارد که در انتخابات گذشته عبدالرزاق به همکاری او تقلب های آشکاری را در صندوق های انتخاباتی بوجود آورد . خبرگزاری رویتر(16) از قول طراحان جنگ در وزارت دفاع  امریکا احمد ولی کرزی را مانعی برای تامین امنیت قندهار خوانده ومدعی شدند که در قاچاق مواد مخدر دست دارد . نیویارک تایمز(17) با اشاره به بلا هایی نیرو های خارجی مانند برهنه کردن مردم قندهار از ترس بمباردمان نوشته است که رقابت های احمد ولی کرزی و گل آغا شیرزوی و عبدالرزاق شیرزوی و سایر برادرانش سخن گفته که چه بلایی را بر سر مردم این شهر روا داشته اند .

رویتر از قول  مایک (18)مولن گفت : تا زمانیکه کرزی برای محو فساد کار های زیربنایی ننماید ، موفقیت های نظامی ما بی نتیجه است . وی در سوالی در مورد احمد ولی کرزی گفت : این مربوط به کرزی است که در مورد او تصمیم یگیرد ؛ زیرا شخص دیگری این تصمیم را گرفته نمی تواند . وی افزود که امریکا خواهان برکناری او  از کندهار است ؛ زیرا او در کا ر قاچاق مواد مخدر دست داشته و متهم به جاسوس سی آی ای است . احمد ولی کرزی (19) در پاسخ او گفت :  به سر چهار  فرزندم قسم می خوردم که یک دالر هم از امریکایی ها نگرفته ام . تلاش های ناتو و امریکا برای برکناری احمد ولی از قندهار به نتیجه نرسید .  آنها ناگزیر شدند که برای عملیات در قندهار با وجود ممانعت کرزی به گفتۀ نیویارک تایمز (20)چشمان خویش را بر احمد ولی کرزی پنهان نماید .

واشنگتن پست (21) از دست داشتن او در فساد سخن گفت و عاید سالانۀ او را از جهت داشتن شرکت امنیتی خصوصی ده ملیون دالر پیش بینی کرده است . یک باشندۀ قندهار به خبر نگار این روزنامه گفته بود هرگاه او این سخنان من را بداند ، بعد از همین لحظه من نیستم . زیرا به گزارش روز نامۀ  اندپندنت (22) او دارای اردوی شخصی بوده . و به گزارش گاردین گاردین (23): کمپنی های امنیتی  را که کرزی امر لغو آنان را داده است ، بیشتر آنها مربوط خانواۀ کرزی بود که از آنها ملیون ها دالر نفع برده اند و در انتقال پول به خارج هم متهم هستند . رادیو آزادی ، اخبار صبح ، اول سپتمبر چنانکه او بعد از افشای انتقال پول  از میدان هوایی کابل به رسانه ها گفت که او (24) به بیرون از کشور پول انتقال نمیدهد .

مسآلۀ احمد ولی موضوع داغی میان کابل و واشنگتن گردید وتا آنکه کرزی بعد از سفرش به امریکا (25) : مسألۀ احمد ولی کرزی را با اوباما حل کردم  . وی افزود که احمد ولی کرزی نمایندۀ مردم است و او صلاحیت برکناری او را ندارد . یک روز بعد از این گاردین به نقل از راشا تودی (26) از قول چیم برنان از ایتلاف ضد جنگ نوشته است که شماری ها او را برندۀ جایزۀ اسکار و شماری هم مستحق جزا میدانند و اطلاعات در مورد فساد ومداخلۀ او را در ادارۀ قندهار مبالغه آمیز دانست . بعد از این اتهامام غضب زمین های وزارت دفاع در قندهار بوسیلۀ او گزارش شد . وی دفتر شورای (27) ولایتی قندهار را به رسم احتجاج بست و خواهان پوزش از وزارت دفاع گردید . از این رخداد هنوز چند روز نگذشته بود که نیگلاس کارتر(28) فرماندۀ نیرو های بریتانیایی احمد ولی کرزی را متهم به مداخله در امور ادارۀ قندهار و متهم به قاچاق گستردۀ  مواد مخدر ، ارتباط با سی آی ای ،  فساد و اخذ  رشوت نمود .

احمد ولی کرزی در کار های آشتی با مخالفان هم  فعال بوده و شاید پرداختن به این مسآله هم بر افزایش درآمد های او اثر گذار باشد . چناکه نیویارک تایمز (29)به نقل ازهلال عضو پارلمان افغانستان نوشته است منافع ماکه مورد اعتماد سیا است ، به کار های سیاسی هم  که احمد ولی کرزی  در ماۀ جنوری گذشته دو بار در سپین بولدک با ملا عبدالغنی برادر ملاقات کرده است . به گزارس این روزنامه زمینۀ این ملاقات را ملاعیسی خاکریز وال والی طالبان در قندهار ومامور حفیظ مجید یک مقام ارشد استخباراتی طالبان فراهم کرده بود .

در اسناد افشا شده آمده است که امریکایی ها کرزی را آدمی بی نظم ، کم زور و کم دل خوانده اند . بی نظمی او علاوه بر فشار های داخلی و خارجی عوامل دیگری هم دارد که همانا از درد سر هایی منشا میگرد که با برادران خود در خانوادۀ خویش به آن روبه رو است . در خانواده اش تنها احمدولی نیست که کوله باری بر دوش او افتاده است ؛ بلکه برادر دیگرش محمود کرزی هم بار گرانسنگ تر ازآن بر دوش او سنگینی مینمایند ، ولو که معامله یی هم میان او و برادرانش در کار باشد . محمود کرزی برادر دیگرش که در اخذ قرار داد های دولتی و خرید تصدی های دولتی به قیمت ارزان با استفاده از قدرت برادرش متهم است ، نیز در فساد دولتی دست دارد . چنانکه  بعد از وارد شدن این گونه اتهامات به رسانه ها گفت (30): من فابریکۀ سمنت غوری را با شرایط بلند قرار داد کرده ام و هم  چنان چهار فابریکه ذغال سنگ را نیز با شرایطی قرارداد کرده ام که دیگران به آن حاضر نشده بودند. وی که به غضب زمین هم متهم است . روزی در پاسخ به این پرسش رادیوآزادی :  شهرکی به مساحت هفت هزارجریب زمین  از وزارت دفاع به شما داده شده است .  چنین پاسخ داد :  این را به ارتباط فرمانی بدست آورده ام  که شارو الی با من  قرار داد کرده است شاید او این فرمان ها را به پاس پشتیبانی هایی اخذ نماید که از طریق رسانه ها برای دفاع از حامد کرزی برآمده است .  چنانکه روزی گفت (31): حلقاتی از امریکایی ها بیشتر به کرزی نسبت به طا لبان انتقاد مینمایند . وی افزود که مک کرستال و پترائوس با فرهنگ افغانستان اشنایی پیدا کرده و احتمال میرود که دشواری ها در فغانستان تا 4  سال آینده از بین برود . او که در فساد مالی متهم است و بعد ازشایعۀ ورشکستگی کابل بانک پای او هم بحیث بازیکن مهم در فساد مالی این بانک به میان آمد . فرنود رییس عامل سابق کابل بانک (32)در گفت و گویی گفت : یکی از سهمداران این بانک محمود کرزی است که 7  در صد سهمدار این بانک است که سهمدار مهم دیگر این بانک را  حسین فهیم برادر مارشال فهیم عنوان کرد که او هم از این بانک 92 ملیارد دالر قرض گرفته است . شیر خان فرنود به ارزش 160 ملیون دالر خانه ها و  جایداد ها را در دوبی برای مقامات ارشد دولتی از جمله برادر کرزی ، برادر مسعود و ...خریداری کرده است . چنانکه دیلی تیلگراف (33) گزارشی از موجودیت  14 ساختمان مجلل و قیمتی در جزیرۀ نخل جمیرا به نشر رساند که بیشتر آنها به نام محمود کرزی و بخشی از  آنها به نام شیرخان فرنود رییس سابق کابل بانک است . این روزنامه از خانه یی در دوبی به ارزش 90 ملیون  دالر  در کنار خانۀ حسین فهیم به قیمت 4 ملیون دالر یاد آور شده  که به محمود کرزی تعلق دارد  ، یا این که این خانه دوباره به فروش رسیده یا از بوسیلۀ خانوادۀ کرزی اشغال شده است . فروش این خانه و حساب ندادن مالیات به وزارت مالیۀ امریکا سبب شد که او متهم به پنهان کاری مالی گردد . طورکه وال استریت ژورنال (34) گزارش داد که  سارنوالان امریکایی تحقیقاتی را در مورد برادر کرزی آغاز کرده اند . تلاش دارند تا شواهدی را بدست آورند که وی مالیه نداده و به زور پول گرفته است . محمود کرزی گفته است که اسناد دارایی ها و مفاد حاصله از خانه های مرین و دوبی را به سارنوالان نشان خواهد داد . اسنادی نزد سارنوالان امریکایی موجود است که وی در دوبی به قیمت 800 هزار دالر خانه خریده است . وی اسناد دارایی خود را مبلغ  12 ملیون دالر به دولت امریکا نشان داده است . در حالیکه که او در سال 2001 یک هوتل را در "ماساشوچست" اداره میکرد .

محمود کرزی که تابعیت امریکایی دارد ، سارنوالان امریکایی تلاش دارند که به اساس قانون امریکای او را محاکمه نمایند . سارنوالان فدرال امریکا می گویند که برادر کرزی در امریکا چهار ملکیت دارد و 20 در صد سهم خود را در قندهار نشان داده است که برای  آنان قناعت بخش نیست. در میان این سازش ها و معامله ها کسانیکه بیشترین خساره را متحمل گردیده و کوله  بار رنج های فراوان را بدوش میکشند ، مردم بیچارۀ و بیدفاع مردم افغانستان هستند .  باید توجه کرد ،

زمانیکه نام از مردم برده می شود ، هدف از مشتی روشنفکر حاشیه نشین و ابزار گرا نیست که فکر و اندیشه را ابزاری برای رسیدن به اهداف فکری منحصر به خود کرده و بیشترین دغدغۀ آنان بجای پویایی و بالنده گی فرهنگ و تولید اندیشه است ،  چسپیدن به لاک های فکری قشری گرایانه چه راست ، چه چپ و چه لیبرال باشد که از هر نوع پرسش گری گریزان بوده و  از پذیرش مسؤولیت شانه خالی مینماید . این ها نه تنها فکری برای مردم دارند ؛  بلکه با اندیشه های به اصطلاح چند قلویی خویش فرهنگ و تاریخ  ملتی را به استهزا نیز میگیرند . با کارد اندیشه برش های های عمق اختلافات  قومی و مذهبی را میان مردم ایجاد کرده و زمینه و این برش ها را سکوی خیزی برای رسیدن به اهداف پلید خود تلقی میدارد . در حالیکه کار اصلی او وصل کردن همچو برش ها و بستن آنها برای ایجاد وحدت ملی و دولت ملی یا به معنایی دیگر دولت – ملت است .  یا هدف از گروهی از سیاستمداران قدرت طلب نامجو و کامجو نیست که با سیاسی کردن سیاست و اخلاق ، ارزش های بزرگ اخلاقی و سیاسی و ناب ترین آرزو های انسانی ملتی را  قربانی اهداف شخصی و گروهی خود نموده و با چاق کردن شماری مافیایی سیاسی و اقتصادی هر روز مردم خود را لاغر تر می کنند یا هدف از گروههای مافیایی نیست که در حوزههای گوناگون اقتصادی و غیر اقتصادی مصروف طرح و اجرای جنایات سازمان یافته اند ، در تبانی با قدرت ، از هر گونه غارت مردم دریغ نمی کنند و با حق سکوت دادن برای مقامات ارشد دولتی برای مردم خود چاه میکنند .

مردم به معنای واقعی آن شامل هزاران مرد منتظر در  چهار راههای شهرها  و روستا ها هستند که برای تامین لقمۀ نان خشکی برای خانوادههای فقیر شان بی صبرانه  انتظار می کشند تا صاحب کاری بر سر شان فریاد بزند : بیا برویم به کار . او که برای شنیدن  چنین صدایی با اشتیاق تمام لحظه شماری میکرد ، با نهایت خوشی و استقبال ، بی صبرانه برای او پاسخ میدهد . بلی میروم یا الله . این مردان عزم آهنین و با غرور اند که برای بدست آوردن حد اقل ابتدایی ترین نیاز های حیاتی خویش با درونی غمگین خنده بر روی مشتری خود میزند تا از استخدام او به اتهام بد خو بودن انکار نماید . به سخنی یگر مردم  شامل آن قشر از کارمندان پایین رتبۀ دولتی اند که از صبح تا عصر برای معاش چهار تا پنج هزار افغانی در ماه منت مافیای قدرت را بر سر میکشند و بار گرانسنگ عزت را برشانه برداشته و لنگ لنگان در زیر رکاب مافیای قدرت و شرکای آنان مرگ تدریجی رابه استقبال گرفته اند ؛ اما به دوران رسیدۀ مافیایی قدرت با به استهزا گرفتن تخصص ، تجربه و مهارت آنان ،  زنده گی شان را به تمسخر گرفته اند . از این هم بیشتر مردم  شامل قشر عظیمی از دست فروشان ،  تبنگی ها و زارعین و کارگران اند که از بام تا شام برای دریافت مبرم ترین نیاز های اولی زنده گی سرگردان بوده و ساعت ها و روز ها را با وجود پرداخت مقداری رشوت درزیر چوگان و شلاق ترافیک و پولیس سپری می کنند و گروۀ  اولی در جادههای شهر و دستۀ دوم در مزارع سر سبزو ساحات تولیدی خود ازپی نان سرگردان و لالهان هستند . این ها مردم اند که کوله بار رنج های بزرگ و طاقت فرسا را بر سر و دوش میکشند . این ها مفت خوارانی نیستند که ازعرق ریزی دیگران تغذیه نمایند و به گونۀ طفیلی امرار حیات کنند ؛  بلکه بزرگ مردان مصممی اند که زنده گی دست کم آبرومندانه را بهتراز زنده گی ننگین و ملامت بار پر ناز و نعمت میدانند .

شاید خواننده با خود بگوید که نویسنده هر چه دل تنگش خواسته است ، آنرا به رشتۀ تحریر در آورده و جز انتقاد حرفی برای نوشتن نداشته است . دلیلش آشکار است ، دولتی که انتقاد شنو نبوده و فضای باز انتقادی را سکویی برای پرش های بهره بردارانۀ سیاسی خود تلقی نماید .  بجای پذیرش انتقاد و در صدد برآمدن اصلاح دولت و حکومت ، از آن بحیث تلک های سیاسی کار گرفته و برای به دام انداختن منتقد طرح و توطیه بریزد . پس انتقاد در چنین فضا و چنین کشوری چه اثری بر مقامات دولتی خواهد داشت ، جز اینکه دام های توطیه را برای سیاستمداران دولتی بریسد و در هر رشته افراد منتقد بویژه آنانیکه دارای نفس ضعیف اند ، به پنبه بدل نماید و به گونۀ انسان خنثا و بی خاصیت از آن درست نماید  ؛ بویژه دولتی که ته مانده و تفالۀ نا جور و کاپی بیمار دموکراسی غرب بوده و روند دموکراسی را بصورت طبیعی طی نکرده باشد . در این روند است که ارزش های دموکراسی به شکل نورمال از متن ارزش های فرهنگی جامعه برخاسته و نهادینه میگردند . در این صورت نه تنها در برابر آن مقاومت ناشکننده ایجاد میگردد ؛ بلکه برای پذیرش آن خود به خود جوش ملی هم بوجود می آید . در این شکی نیست که دموکراسی تجربۀ 500 سالۀ جامعۀ غربی بوده و در دامن این دموکراسی است که اوبامای سیاۀ افریقای اصل به کاخی عروج مینماید که هنوز هم داغ دستان پدران برده اش از 400 سال پیش در آن هویدا است ؛ اما این دموکراسی دشواری هایی دارد که برخاسته از متن فلسفی و ایده ئولوژیکی غرب است  ؛ زیرا دموکراسی های غربی نظریه گرا و دموکراسی های تیپ شوروی سابق عمل گرا هستند . با تفاوت اینکه در غرب اجازۀ  انتقاد بدون توجه به نتایج عملی آن و در دموکراسی شوروی سابق در نبود اجازۀ حق انتقاد ، وجهه های عملی آن چربتر از غرب است  . با آنهم این دموکراسی ها در کشور های شرقی -  اسلامی هنوز مشکلاتی دارند که کوه و کتل های زیادی فرا راۀ آنها  قرار دارند ؛ زیرا در این کشور ها دموکراسی یی پیروزمند است که ار متن فرهنگ و تاریخ آنها برخاسته و در بطن ارزش های آنها پرورده شده باشد . پس در این دموکراسی ناجور و ته مانده که نه ویژه گی کامل غربی دارد و نه شرقی ،  انتقاد  چه مفادی خواهد داشت ؛ بویژه گرداننده گان دموکراسی  بیمار افغانستان که در موجی از فساد و تباهکاری غرق اند و جز هوای تاراج و یغما گری هوای دیگری در سر ندارند .

در نظامی این  چنینی که کجی ها از سر تا پایش مصداقی فرا تر از کجی های شتر  را دارد و ساختار اجتماعی آن زیر توطیه های سیاسی و نظامی شوروی سابق و امریکا از هم پاشیده و تفرقه های قومی و مذهبی در آن به اوج رسیده است . تنظیم های جهادی و گروههای سیاسی آن هم از سکوی استقلال فکر و سیاسی به زیر افتاده و در موجی از اختلافات گروپی بر سراخذ قدرت و تقسیم منافع با هم درگیر شده اند که هیچ گونه امید  واری را نمی توان درفعالیت های آنها برای بهبود اوضاع در افغانستان متصور گردید . کمر ملت افغان چنان زیر توطیه های خارجی ها خم گردیده و قامت استوار گروههای سیاسی آنرا شکسته است که همگی در ورطۀ وابستگی های سیاسی ، استخباراتی و  مالی دست و گریبان اند که هیچ گونه حرکتی مستقلانه را نمی توان از آنها ممکن شمرد . بنا بر این هنوز پیش از وقت است که در وجود نیرو های سیاسی دولتی غیر دولتی به شمول موافقان و مخالفان سیاسی دولت کابل انرژی ییرا بتوان سراغ نمود که  بتوانند کاری موثر و سازنده را در راستای تعیین سرنوشت مردم افغانستان و رهایی آنان از زیر بار سایس خطرناک و فاجعه آفرین خارجی ها انجام بدهند ؛  زیرا همگی چنان الوده شده اند که با آمدن هر کدام به  اریکۀ قدرت گرسنه تر از گذشته به جان مردم ما خواهد افتاد که به  اصطلاح خاطرات کفن کش قدیم را به فال نیک آورد . از سویی هم فعالیت های انقرادی رسانه یی ، تنویری و تبلیغاتی راه را در خم و پیچ دشواری های موجود در کشور طوری که لازم است ، به پیش نمی برد . بنا براین مردم ما چنان از شرایط کنونی به تنگ آمده اند که اندکترین منفذ را برای رهایی خود ولو که از این عواقب بد تر را هم در قبال داشته باشد ، به گونۀ مقدم خوش استقبال مینمایند و طوری می اندیشند که تنها طالبان با همه وحشت آفرینی هایی بیگانه پرورانه ییکه دارند ، میتوانند در روند یک برش سیاسی مشتی آهنین را بر دهن دزدان کابل و واشنگتن فرو ببرند ؛ زیرا دست کابل و واشنگتن در عقب توطیه علیۀ مردم ما در تبانی با پاکستان یک سان و حتا یکی از دیگری سنگین تر است . این در حالی ممکن خواهد بود که طالبان با بیرون آمدن از زیر سیطرۀ نفوذ استخباراتی پاکستان وبا سهمگیری در یک روند مصالحۀ ملی و عمومی به اشتراک و توافق تمامی اقشار ، ملیت ها و گروههای مردم افغانستان به تاسیس یک حکومت غیر گروهی وغیر سیاسی به توافق برسند . از آن به بعد برای استقرار امنیت ، محو فساد می توانند نقش موثری داشته باشند.

موضوع افغانستان به اندازه پیچپیده شده و در کنار این دشواری افزایش فساد و حاکمیت ناکارا ، فاسد و ضعیف چنان تیغ از دمار نظامی کنونی  آن بیرون برآورده است که تمامی ساختار های دولتی را بصورت گسترده و فراگیر احتوان نموده که هر گز امیدی برای اصلاح و دوام آن به گونۀ کنونی نمی رود . از سویی هم چنان مسآلۀ نظامی و سیاسی این کشور دشوار شده که راههای رسیدن به صلح واقعی به دور از تصور بوده که هرگز حل آن از طریق نظریه پردازی های روشنفکرانه امری ناممکن است ؛ بویژه در کشوری که روشنفکران  راست و چپ آن در پای قدرت زود خمیده می شوند و دار و ندار فکری خویش را در یک توجیۀ بیرحمانه در راستای آستان بوسی قدرت پر شتاب تر از دیگران قربانی مینمایند . این ها که در سطح ملی با خم خم رفتن های سیاسی قامت پر وقار اندیشه را زمینگیر تر  کرده اند . هنوز دور است که این قامت بلند افتاده در زمین  توان رویا رویی های سیاسی را در روشنایی طرح های فکری خود در سطح ملی داشته باشند و چه رسد به این که طرحی در سطح حل منطقه یی و فرامنطقه یی برای موضوع افغانستان  ارایه نمایند ؛ زیرا حل معضلۀ افغانستان از سطح ملی بالا رفته است .  از سویی هم مردم افغانستان از سیاستگذاران و سیاستمداران در داخل کشور چه در سطح دولتی و چه غیر دولتی و به زعم خود شان مخالفان سیاسی دولت چنان برای تاسیس یک حکومت خوب و غیر فاسد مایوس شده اند ؛ زیرا این هر دو برای قدرت هر آن سر میدهند و اما سنگر قدرت را برای استقرار صلح و منافع ملی رها نمیکنند .  این دو ، یکی برای رسیدن به قدرت از  کابل تا واشنگتن و دیگری از کابل تا بگرام سرگردان و لالهان هستند . این مایوسیت به گونه یی ذهنیت غلبه پذیری و پیروز یابی مخالفان دولت را در مردم قوت بخشیده است . تصوری که باید اعتراف کرد ،  در نهایت ناچاری در یک استقرای فکری گزینشی با تر جیح "بد از بدتر" در افکا مردم ایجاد گردیده است که نتیجه و محصول  بازی های دو پهلوی مافیایی واشنگتن و کابل برای استقرار صلح و امنیت و محو فساد در افغانستان است . پی آمد آنهم فاجعه یی خواهد بود که وسعتش فرا تر از زمین سوزی های شمالی خواهد بود و اما مسؤول این همه مقامات کاخ سفید و ارگ کابل است که همه فرصت های خوب برای ساختن یک نظام در افغانستان را یکی قربانی اهداف شخصی ، سلیقه یی و مصلحت اندیشی و دیگری فدای خواست های دراز مدت و استراتیژیک خود نمود .

در این میان یگانه تصور و نگاهی که در ذهنیت های البته مردم عادی توانسته است ، در این فضای اشباح آلود جان شکل بگیرد ، بازگشت طالبان است که مشت کوبنده و آهنین آنان در زمان حاکمیت شان هنوز هم برسر و گردن جنایتکاران ، تاراجگران و سایر مفسدین به گونۀ سایه خود نمایی دارد .


December 12th, 2010


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات